پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

بیست ماهگی

فرشته های من بیست ماهگیتون مبارررررک عشقای مامان مهمترین کاری که در بیست ماهگیتون انجام شد گرفتن شیر شبتون بود ، شبها ده بار از خواب بیدار میشدین و شیر میخواستین ، نگران دندونای قشنگتون بودم که خراب نشه .....برای قطع شیر شبانتون خیلی راهنمایی گرفتم از اطرافیانم که دوتا از بهترینهاش را اینجا مینویسم شاید بتونه کمکی برای مامان های دیگه باشه : 1 - بجای شیر ، آب بریزین توی شیشه و آب بهشون بدین اگر از این راه موفق نشدین 2- توی شیرشون کمی دارچین بریزین خودشون دیگه نمیخورن من روش اول را انجام دادم ، بابا پیمان هم سرکار نرفتن و با کمک هم تونستیم موفق بشیم اما خیلی اذیت شدیم و شدین .  شب اول خیلی سخت بود چون شیشه آب را پرت میک...
28 بهمن 1391

از دست دادن فرصت شغلی

نفس های مامان ، امروز یک موقعیت شغلی خیلی عالی بهم پیشنهاد شد ، اما هرکاری کردم نتونستم با  خودم کنار بیام که شما را بذارم مهدکودک و یا پرستار بگیرم ، آخه هنوز خیلی کوچولو هستید و دلم نمیاد . به همین دلیل تصمیم دارم پیشنهادشون را قبول نکنم . امیدوارم خدا که همیشه همراهم بوده بعد از سه سالگیتون به من کمک کنه تا باز هم از این موقعیت های خوب پیدا کنم . اگه هم نشد مهم نیست چون شما برام خیلی مهمتر هستید بخصوص که همه جا خوندم و شنیدم دوسال اول زندگی مهمترین سالهای عمرتون هست برای شکل گیری شخصیت ها تون . خدایا همراهم باش ............ خیلی اتفاقی امروز این عکس را دیدم ، حس میکنم کار خدا بود که من در تصمیمم شک نکنم ، خدایا شک...
17 بهمن 1391

تولد مامان ندا ، خانه ی خاله مرجان و عمو علی و .....

عشقک های مامان سلاااااام  یه عاااااالمه مطلب برای نوشتن دارم اما به خاطر خاله ها ی مهربونمون که عکس خواستن ، توی این پست فعلا مطالب مصور را میذارم تا انشاالله سرفرصت بیام و متن ها را بنویسم . پس بزن بریم ادامه ی مطلب راستی از همه ی پیام های قشنگتون برای تبریک تولدم تشکر میکنم اینجا آریسا خانم برای اولین بار با مامان اومدن آرایشگاه و کلااااا دکوراسیون آرایشگاه را عوض کردن تولد مامان اجازه ندادین خودم شمع تولدم را فوت کنم با فوت خاموش نمیشد با دست میزدین روی شمع و کیک این هم نتیجش تولد تموم شد اینجا اومدیم خونه ی دوستمون خاله مرجان و عمو علی که بیچاره ها پشیمون شدن از اینکه ...
17 بهمن 1391

تولد مامان ندا

عشقای من ، امشب تولد مامان نداست و خیلی داره با شما دوتا  بهمون خوش میگذره  . خدایا شکرت که این هدیه های با ارزش را به من دادی ، اونا را به خودت میسپارم خودت حفظشون کن
12 بهمن 1391
1